هیچکس ویـــرانیم را حس نکرد
وســـعت تنـــهاییم را حس نکرد
در میان خنـــده های تلــــخ من
گــــریه پنهانیم را حــــــس نکرد
گــــریه پنهانیم را حــــــس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بیکس مانـدنم را حـس نکرد
آنــکه با آغاز مـــن ماُنــــوس بود
لحظه پایانیــــم را حـــــس نکرد
من پذیرفتم شکست خویش را
پند ها ی عقل دور انـــــدیش را
آرزو دارم بفــــهـــمــــــی درد را
تلـــخی برخورد های ســــرد را
تلـــخی برخورد های ســــرد را
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:شعر تنهایی , تنهایی,
ارسال توسط اسماعیل عربی
آخرین مطالب